سید مجتبی علمدار
پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۳۰ ب.ظ

سید مجتبی علمدار، به سال چهل پنج، در هنگامه سحر بدنیا آمد، آقا سید مجتبی اولین صدایی را که در این جهانی هستی پس از اولین لحظه تولدش شنید، اذان صبح بود.
سید، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل، لشکر 25 کربلا بود.
من و مجتبی ساروی هستیم. «مازندرانی» من هر کجا که مجتبی بود، حاضر بودم، مجتبی همیشه می گفت:
علیرضا خیلی دوست دارم، مانند مادرم«حضرت زهراء(س)» شهید بشوم.
در شب «عملیات والفجر 10»، به سمت سه راهی دجیله پیش می رفتیم، آتش دشمن لحظه ای قطع نمی شد و آرزوهای مجتبی شنیدنی تر شده بود، تیربارها مانند بلبل می خواندند، مجتبی تیر خورد، گلوله گرینف بود. گرینف گلوله عجیبی دارد، تیرخورد به بازوی مجتبی، بالای آرنج، دست مجتبی را خرد کرد و گلوله عمود فرو رفت به پهلوی مجتبی، بازوی مجتبی شکست، پهلویش را شکافت.
۹۲/۰۲/۱۲