من با تو زندگی نکنم پیر می شوم...
يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۰۷ ق.ظ
من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم
من در شعاع پرتو شمس الشّموسیَت
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم
آیینـ ه کاریِ حرمَت ذرّه پروری ست
من در رواقِ چشمِ تو تکثیر می شوم
من گریـ ه ام گرفتـ ه کمی هم بـ ه من بخند
دارم بـ ه پایِ خویش سرازیر می شوم
یک شب نشد کـ ه بی گـُنَـ ه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم
آن نامـ ه ام کـ ه از سَر تعجیل و اضطراب
بر بال کفتران تو تحریر می شوم
وقت ورود در حَرَمِ تو هوایی ام
وقت خروج تازه زمین گیر می شوم
۹۲/۰۲/۲۹