من دوری از حرم کشیده ام درک می کنم
این روزها ، ضریح قدیمی چه می کشد!
تنگ گشته سینه ام بگسسته آن انگار درد
بی کسی شیعه را باید شود انکار کرد
کی شود که روزه رویت شود برما تمام
کاش می شد روزه را با چهره ات افطار کرد
رمضان تمام شد نیامدی... .:بی صواد:.
در ضمن شعر از داداش گلم هستش
شبى تنها
میان این همه رؤیا
تو را دیدم ...تو را با قامتى زیبا
میان دشتى از گلها
کنارت بحر آبى رنگ
و دستانت پر از گلبوته هاى نور
پر از گلبرگ یاس و سوسن و مریم
و من سر تا به پا حیرت
دلم سنگین از این غمها
از این دنیا
که ناگه
آهویى رعنا
در آغوش تو شد آرام
صدایى از دل دریا
چنین مى خواند :به قربان پناه گرمت اى مولا
تمام صورتم را اشک ها پر کرده بود!
آرى چنین رؤیا مرا واداشت
که بنویسم:
به قربان پناه گرم تو آقا