خونت پایمال نمی شود برادر شهیدم...

خونت پایمال نمی شود برادر شهیدم...

«سوخته دلم که نشد باز در حرم تو به دیده ام»

گاهی باید بنویسی...
گاهی بگویی...
گاهی بخوانی...
و زمانی هم سکوت ...!!

.:سوخته دل:.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Instagram
آخرین دیدگاه
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۵:۲۳ - دچــ ــــار
    ++
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۵، ۱۳:۱۱ - دچــ ــــار
    سلام
نویسندگان

دلم سوخت دوباره...

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۴۳ ب.ظ

سنّی گذشت زنوکرتان دیده اش ندید

رنجی کشید زدوریتان، گیسویش سپید

خوش خواب رفته نوکرتان یابن فاطمه(س)

"جانا بیا"، چه بسا خواب از سرش پرید

شهری کثیف ساخته ایم ما برایتان

بویی نمانده در آن از نام یک شهید

حـرص و طمع ، عجب و شهوتـش

نم نم شروع شد و عصمتش درید

عادی شده کم کم نبودنت آقا

خاک عالم به شعر! عادی شدید

بیصوادم هجو گفتم تو ببخش

که به رحمانی الله بسی هست امید

مانده در دل شبهه ای یابن الحسن(عج)

خـواهشی دارم جـوابش را بدید

گریه کردیم ما،‌ شبها بر حسین(ع)

همه مان را زین سبب زهرا(س) خرید

بردگان را بهر کاری می خرند ارباب ها

پس چه شد که بی خیال ما شدید

بس کنم کل سخن کفر شده

خاطرت تلخ شد، آقا معذرتــــ...    «بیصواد»

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۹
سوخته دل

نظرات (۲)

باعرض سلام خدمت دوست گرامی.
با تشکر از تبادل لینک شما.
لینک شما نیز در جمع همراهان شمیم یار نقش بست.

مهدی جان خیلی خوب بود دمت گرم.

ارسال ديدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">